تاريخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:ایمنی,حکایت,امام علی(ع),آموزنده,داستانک, | 14:27 | نویسنده : ایمان

روزی امیر المؤمنین علی علیه السلام در حجره بودند و غلامی از آن او، بر در حجره نشسته بود. امیرالمؤمنین او را آواز داد، او می شنید و جواب نمی داد.

حضرت بیرون آمد و فرمود: ای غلام آواز من نمی شنیدی؟

گفت: بلی

فرمود: چرا جواب ندادی؟

گفت: برای آن که از تو ایمن بودم.

حضرت علی(ع) خدا را شکر گزارد، که مرا چنان کرد که بندگان او، از من ایمن اند. ای غلام! برو که ترا آزاد کردم.

 



تاريخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:مورچه,داستانک,عسل,جالب,سرگرمی, | 13:32 | نویسنده : ایمان
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد